هفتۀ گذشته تجزیه طلبان مسلح کُرد سه حملۀ مسلحانه به مرزبانان ایرانی در مناطق مرزی غرب کشور انجام دادند. به نوشتۀ وبگاه «تحولات جهان اسلام» وابسته به جمهوری اسلامی ایران، آن سه حمله در روزهای دوشنبه، سه شنبه و جمعه به دست گروه تجزیه طلب «پژاک» در شهرستان بانه در استان کردستان و شهرستان سردَشت در استان آذربایجان غربی انجام شد و به کشته شدن چهار مرزبان و زخمی شدن دو تن دیگر انجامید.
روز شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ ژوئیه نیز جنگجویان گروه «جیش العدل» به ساختمان دادگستری کل استان سیستان و بلوچستان در شهر زاهدان حمله کردند و شماری از مقامهای قضایی، امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی و چند تن از شهروندان عادی را کشتند. مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، با صدور بیانیهای آن حمله را محکوم کرد و نوشت: بنده این حملهٔ ناجوانمردانه را که به یک مکان عمومی و غیرنظامی صورت گرفته و افراد بیسلاح ازجمله یک زن و کودک در آن حمله جان خود را از دست دادهاند، غیرشرعی میدانم و آن را به شدت محکوم میکنم.
روز یکشنبه پنجم مرداد ماه ۱۴۰۴ نیز در جریان یک حملۀ مسلحانه در منطقۀ شیرآباد زاهدان، یکی از فرماندهان پایگاه بسیج آن منطقه کشته شد. رسانههای دولتی اعلام کردند که فرمانده پایگاه بسیج در حال انجام مأموریت در حوالی مسجد امام هادی کشته شده است. به نوشتۀ وبگاه «تحولات جهان اسلام»، طرح ناامن سازی مناطق مرزی ایران به دست گروه های تروریستی و تجزیه طلب با طراحی سازمان های امنیتی موساد و سیا انجام میگیرد.
کارشناسان احتمال نمیدهند که حملههای مسلحانۀ گروه «پژاک» به مرزبانان ایرانی با طراحی مستقیم سازمانهای امنیتی موساد و سیا انجام گرفته باشد. اما این گونه حملهها بیارتباط با آمادگی اسرائیل برای حملۀ دوباره به ایران و فراخوان نخست وزیر آن کشور برای براندازی جمهوری اسلامی نیست. رهبران پژاک خود را پیرو افکار عبدالله اوجالان، بنیانگذار حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، و نظریۀ «کنفدرالیسم دموکراتیک» او میدانند. «کنفدرالیسم دموکراتیک» نظریۀ سیاسی ویژهای است که عبدالله اوجالان آن را تئوریزه کرده است.
با واقعیت بخشیدن به این نظریه، یکپارچگی واحدهای سیاسی موجود در خاورمیانه جای خود را به جامعههای خودگردان میدهد. در «کنفدرالیسم دموکراتیک» شهروندان با دموکراسی مشارکتیِ انجمنهای محلی، پارلمانها و شوراهای باز، شوراهای شهری و کنگرههای بزرگتر به کارگزارانِ مستقیمِ جامعههای خودگردان تبدیل میشوند. مفهوم «دولت- ملت» در این نظریه جایی ندارد. درواقع، نظریۀ «کنفدرالیسم دموکراتیک» به دنبال تجزیۀ واحدهای سیاسی بزرگ به واحدهای خودگردانِ کوچک است.
گروه پژاک را شاخۀ حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در ایران میدانند که از سال ۲۰۰۴ فعالیت خود را آغاز کرده است. با این حال، رهبری این گروه از سیاستهای حزب کارگران کردستان پیرویِ بیچون و چرا نمیکند. به همین سبب، نگران انحلال اخیر آن حزب در ترکیه نیست و تنها میخواهد به مدل سیاسی عبدالله اوجالان در ایران جامۀ عمل بپوشاند. گروه پژاک دشمنی آشتیناپذیر با جمهوری اسلامی دارد. به نوشتۀ «ایریس لامبر»، کارشناس مسائل خاورمیانه، رهبری پژاک حملۀ اسرائیل به ایران را در ماه ژوئن فرصت مناسبی برای آغاز مرحلۀ تازهای در برانگیختن مردم برای احیای جنبش «زن، زندگی، آزادی» میداند.
بنابراین، حمله به مرزبانان ایران در مناطق مرزی غرب کشور نوعی همسویی با سیاستهای تل آویو است. البته، به گفتۀ کارشناسان، پژاک در قیاس با دیگر احزاب کُرد کمترین نفوذ را در میان کردهای ایرانی دارد. باید دید احزاب دیگر کُرد چه نسبتی با اسرائیل دارند؟
شکی نیست که اسرائیلیها از جریانهای تجزیه طلب پشتیبانی میکنند. در ۲۷ آوریل ۲۰۲۳ شماری از نمایندگان پارلمان اسرائیل با امضای نامهای از اِلی کوهِن، وزیر خارجۀ آن کشور، خواستند جمهوری اسلامی را به سبب رفتارهای خشونتآمیز با اقلیت آذری ساکن در «آذربایجان جنوبی» واقع در شمالغرب ایران، زیر فشار بینالمللی قرار دهد.
در آن نامه از جمله آمده بود: جلب حمایتهای بین المللی در سطحی گسترده برای آرمانهای ملی مردم «آذربایجان جنوبی»، ضربه مهلکی به رژیم آیتاللهها خواهد زد و اگر کشور مستقل «آذربایجان جنوبی» ایجاد شود اسرائیل متحد دیگری در منطقه در کنار جمهوری آذربایجان خواهد داشت. البته، مردم آذربایجان در آن زمان اعتنایی به این نامه نکردند.
در گرماگرم جنگ دوازده روزه، روزنامۀ جروزالم پست در سرمقالۀ ۱۸ ژوئن (برابر با ۲۹ خرداد ۱۴۰۴) خود طرحی شش مادهای به رئیس جمهور آمریکا پیشنهاد کرد و در مادۀ ششم آن از ترامپ خواست با ایجاد یک ائتلاف خاورمیانهای دست به تجزیۀ ایران بزند و برنامهای بلندمدت برای یک ایران فدرال یا تجزیهشده در نظر بگیرد و تضمینهای امنیتی به مناطق اقلیتنشین سُنی، کُرد و بلوچ که خواهان جدایی از ایران اند، بدهد.
اکنون نگاهی به گروه تجزیه طلب «جیش العدل» میافکنیم. این گروه دنبالۀ گروه جُندالله است که در سال ۱۳۸۲ برای دفاع از حقوق دینی و قومیِ بلوچهایِ ایران تشکیل شد و به مبارزۀ مسلحانه با جمهوریِ اسلامی روی آورد. با اعدام عبدالمجید ریگی، رهبر گروه، در خرداد ۱۳۸۹ بساط جندالله برچیده شد. اما در سال ۱۳۹۱ صلاحالدین فاروقی، یکی از اعضای پیشینِ جندالله، گروه جیشالعدل را با همان خط مشی و روشهای مبارزه بنیان گذاشت. جیش العدل سه شاخۀ نظامی دارد که از روشهای مبارزۀ چریکی استفاده میکنند.
اعضای گروه جیشالعدل از میان قوم بلوچ برخاستهاند و همه سُنّیمذهباند. به اعتقاد این گروه، جمهوری اسلامی حقوقِ اقلیتِ سُنّی بلوچستانِ ایران را پایمال میکند. سلفیگری و وهابیگری دو منبعِ الهام این گروه شبه نظامی است. از همین رو، در جنگ داخلی سوریه، جیش العدل از گروههای سلفی و جهادیِ درگیر در آن جنگ حمایت میکرد و یکی از علتهایِ اصلیِ عملیاتِ تروریستیاش در استان سیستان و بلوچستان پشتیبانیِ جمهوری اسلامیِ ایران از رژیم بشار اسد بود.
جنگجویان این گروه به سبب نزدیکیشان به راههای صعبالعبورِ مرزی از شیوههای مبارزۀ چریکی مانند بمبگذاری، کمین کردن، مینگذاری در جادهها و تاختِ ناگهانی استفاده میکنند. به نوشتۀ سایت تحلیلی خبری «عصر ایران»: گروه جیش العدل بواسطۀ ارتباط با موساد از حمله اسرائیل به ایران اطلاع داشت و از چند هفته پیش خود را برای حملۀ زمینی به بندرچابهار واقع در جنوب شرق ایران آماده کرده بود تا همزمان با حملۀ اسرائیل، به این شهر استراتژیک حمله و با تصرف پاسگاههای انتظامی ونظامی بحرانی جدی و امنیتی در منطقه ایجاد کنند .
پژوهشی در دست نیست که نشان دهد بلوچهای ایران تا چه اندازه با این گروه احساس همدلی میکنند. اما به نظر میرسد این گروه در میان مردم عادی بلوچ نفوذ چشمگیری ندارد. مولوی عبدالحمید، امام جمعۀ با نفوذ اهل سنت زاهدان که منتقدِ سرسخت سیاستهای جمهوری اسلامی است، بارها عملیات تروریستی گروه جیشالعدل را محکوم کرده است. بر این اساس، میتوان گفت که بلوچهای ایران با این گروه چندان همدل نیستند.
اکنون باید دید تندروهای اسرائیلی که به دنبال تجزیۀ ایران اند تا چه اندازه به این گروههای تجزیه طلب امید بسته اند؟