اصطلاح «خائن به میهن» را در کشورهای غربی دربارۀ کسی به کار میبرند که برضد کشور خود با دشمن تبانی کرده باشد. درواقع، مفهوم خیانت به میهن یک «اتهام سیاسی» است و باید با دلیل و برهان اثبات شود. درست است که فهرستی از موارد ممکن برای استفاده از این اتهام وجود دارد، اما تاکنون تعریف حقوقی جامعی برای آن ارائه نکرده اند.
بعضی از سیاست شناسان، ساده ترین نمونههای «خیانت به میهن» را تبانی با یک قدرت خارجی، شرکت در جنگ برضد کشور خود، توطئه برای کودتا، ترور رئیس قانونی دولت و به خطر انداختن امنیت کشور یاد کرده اند.
مفهوم «خیانت به میهن» در تاریخ کشورها همیشه مفهومی کشدار بوده است و معمولاً بدعهدیهای سنگین و سهمگین در حق نهادهای قانونی کشور یا تمامیت ارضی کشور را در بر میگرفت تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم مفاهیم «جنایت علیه بشریت» و «نسلکشی» را ابداع کردند و از کاربست خودسرانۀ مفهوم «خیانت به میهن» تا حدودی جلوگیری کردند.
«خیانت به میهن» موضوع داخلی هر کشور است. اتهامی است که رسیدگی به آن وظیفۀ دادگاه کیفری بینالمللی نیست. با این حال، در کشورهای اروپایی رسیدگی به این اتهام باید با الزامهای ماده ۶ «کنوانسیون اروپایی حقوق بشر» سازگار باشد.
اتهام «خیانت به میهن» همیشه بیطرفانه نیست. کاربست آن بستگی به شرایط و اوضاع و احوال زمانه دارد. سنگینی آن در زمان جنگ به مراتب بیش از زمان صلح است. از سوی دیگر، بستگی به جایگاه متهم نیز دارد. ممکن است آن را برای بیاعتبار کردن یا خلاص شدن از شر یک مخالف سیاسی به کار ببرند. بسیار دیده شده است که آن را برای مشروعیت بخشیدن به یک انقلاب یا یک کودتای موفق نیز به کار برده اند.
از آنجا که این اتهام در چارچوب جرایم و تخلفات جنایی کشور نمیگنجد، ممکن است کسانی آن را به میل شخصی خود تعبیر و تفسیر کنند. با این حال، «خیانت به میهن»، چنان که به نتیجه بینجامد یا در عمل اثبات شود، جرم شمرده میشود و باید آن را تعریف کرد. بعضی از سیاست شناسان این جرم را نسخۀ مدرن و جمهوریخواهانۀ «جرم توهین به سلطنت» میدانند و میگویند این جرم پس از به وجود آمدن واحدهای سیاسی مدرن یعنی دولت- ملتها ابداع شده است. اما در بعضی از فرهنگها از جمله فرهنگ ایرانی مفاهیم «وطن» و «وطندوستی» مفاهیم کهنی هستند.
بنابراین، مفهوم «میهن» و نظام حاکم بر آن را نمیتوان «اینهمان» پنداشت. یکی از ایرانیانی که دربارۀ مفهوم «خیانت» مطالب آموزنده نوشته است، داریوش همایون، روزنامه نگار و وزیر سرشناس دورۀ پادشاهی محمدرضا شاه، است. البته، خیانتی که او از آن سخن میگوید، «خیانت» به نظام حاکم است. داریوش همایون از خیانتی سخن میگوید که بعضی از کارگزاران نظام پادشاهی به آن نظام کردند. او خود تا پایان عمر به آن نظام وفادار ماند.
او در کتاب «دیروز و فردا، سه گفتار دربارۀ ایران انقلابی» که در سال ۱۹۸۱ یعنی دو سال پس از انقلاب در واشینگتن به چاپ رسید، دربارۀ مفهوم «خیانت» نوشت: «خیانت در یک بافت اخلاقی می تواند پیش کشیده شود. باید پاره ای باورهای اخلاقی در یک جامعه، یا هر هیئت اجتماعی، قبول عام داشته باشد تا مفاهیمی مانند خیانت معنی بیابد. جامعۀ ایرانی، بهویژه طبقۀ حاکم آن، کم و بیش در یک خلاء اخلاقی عمل میکرد. قانون منفعت جانشین قانون اخلاقی شده بود و بزرگترین ارزشها به پول و مقام داده میشد». و در ادامه میافزاید: «طبقۀ حاکم ایران به آسانی به خود خیانت کرد و بجای ایستادگی یکپارچه و مصمم به هرچه پیش آمد تن در داد».
آنچه او دربارۀ خیانت میگفت، دراصل، خیانت کارگزاران نظام پادشاهی به آن نظام بود. اما او در استدلالهایش مقدمه یا «پیشگذاردۀ» منطقی داشت و آن، «اینهمانی» یا «یکیانگاری» نظام پادشاهی با «میهن» بود. درواقع، اصل نخستین برای او «میهن» بود. از نظر او، خیانت کارگزاران نظام پادشاهی به آن نظام در نهایت «خیانت به میهن» بود. در منطق او، انقلابیان مذهبی یا چپگرایان انقلابی که آن نظام را برانداختند، نه «خائن» بلکه «دشمن» بودند. او در همه جا از آنان زیر عنوان «دشمن» یاد میکند.
پایبندی داریوش همایون به مفهوم «میهن» چنان بود که در سالهای پایانی عمر خود با دیدن رشد جریانهای تجزیهطلب آشکارا گفت: اولویت من دیگر مبارزه با جمهوری اسلامی نیست، بلکه حفظ ایران است. در مصاحبهای که ویدئوی آن در دسترس همه است، میگوید: در ایران گرایشهای تجزیه طلبانۀ بسیار خطرناکی رشد کرده اند. کشورهای خارجی نیز آتش بیار معرکه هستند.
او از آمریکا، اسرائیل، ترکیه، جمهوری باکو و عراق یاد میکند و میگوید: وضع بسیار خطرناکی است. برای همین من در استراتژی مبارزه با جمهوری اسلامی تجدید نظر کردم. من اکنون به شدت نگران پیامدهای سرنگونی جمهوری اسلامی از نظر تمامیت ایران هستم. بنابراین، الویت من نخست حفظ ایران است. در پایان میگوید: من ترجیح میدهم ایران به عنوان یک کشور با هر وضعی باقی بماند تا اینکه از صفحۀ روزگار محو شود. این کشور را باید نگه داشت. ما سه هزار سال آن را نگه داشتیم و امروز از دست نمینهیم.
شکی نیست که در میان ایرانیان کم نیستند کسانی که مخالف سرسخت دیدگاه داریوش همایون باشند. زیرا جمهوری اسلامی را دشمن کشور و مردم ایران میدانند. بیگمان، برای کسانی هم که به دنبال تجزیۀ ایران اند سخنان داریوش همایون ارزش شنیدن ندارند. از کسانی هم که به هر قیمتی حتی با حملۀ نیروی خارجی بر آن شده اند که از شر جمهوری اسلامی خلاص شوند نمیتوان انتظار داشت که با او همدلی داشته باشند. البته، آنان نیز منطق خود را دارند که شنیدنی است.
اما به نظر میرسد ایرانیانی هستند که نگرانیهای داریوش همایون را بفهمند و در سخنان او اندکی درنگ کنند.