زمان دلکندن از کسب تجربه است. پدر نویسندهی نوجوان او را مجاب میکند تا بهتهران برگردد؛ چرا که خودش در فکر تغییراتی است. دلکندن نه از کار و شهر، بلکه از عشق دوران نوجوانیش اصلاً کار آسانی نیست، اما بیچون و چرا باید دستور پدر را اطاعت کند. تو گویی تلخیها را پایانی نیست…! در آینده چه میشود؟ همراه قجرتایم باشید.
خودمرو از اونچه که بودم، حقیرتر و ناچیزتر تصور کردم…!
نویسنده؛ جعفر شهری باف راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادۀ محترم خود به اشتراک بگذارید، سپاسگزاریم.