Sveriges mest populära poddar

داستان‌های مثنوی

#62 - گاو تنها در جزیره سرسبز

30 min • 22 februari 2022
یک جزیرهٔ سبز هست اندر جهان * اندرو گاویست تنها خوش‌دهان | جمله صحرا را چرد او تا به شب * تا شود زفت و عظیم و منتجب | شب ز اندیشه که فردا چه خورم * گردد او چون تار مو لاغر ز غم | چون برآید صبح گردد سبز دشت * تا میان رسته قصیل سبز و کشت | اندر افتد گاو با جوع البقر * تا به شب آن را چرد او سر به سر | باز زفت و فربه و لمتر شود * آن تنش از پیه و قوت پر شود | باز شب اندر تب افتد از فزع * تا شود لاغر ز خوف منتجع | که چه خواهم خورد فردا وقت خور * سالها اینست کار آن بقر | هیچ نندیشد که چندین سال من * می‌خورم زین سبزه‌زار و زین چمن | هیچ روزی کم نیامد روزیم * چیست این ترس و غم و دلسوزیم | باز چون شب می‌شود آن گاو زفت * می‌شود لاغر که آوه رزق رفت | نفس آن گاوست و آن دشت این جهان * کو همی لاغر شود از خوف نان | که چه خواهم خورد مستقبل عجب * لوت فردا از کجا سازم طلب | سالها خوردی و کم نامد ز خور * ترک مستقبل کن و ماضی نگر | لوت و پوت خورده را هم یاد آر * منگر اندر غابر و کم باش زار
Kategorier
Förekommer på
Podcastbild

00:00 -00:00
00:00 -00:00