رواق / Ravaq

به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم ۳۵۰

71 min • 9 augusti 2025

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۳۵۰

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن


به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم

بهار توبه‌شکن می‌رسد چه چاره کنم؟

سخن درست بگويم نمی‌توانم ديد

که می خورند حريفان و من نظاره کنم

چو غنچه با لب خندان به ياد مجلس شاه

پياله گيرم و از شوق جامه پاره کنم

به دور لاله دماغ مرا علاج کنيد

گر از ميانه‌ی بزم طرب کناره کنم

ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت

حواله‌ی سر دشمن به سنگ خاره کنم

گدای ميکده‌ام ليک وقت مستی بين

که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

مرا که نيست ره و رسم لقمه‌پرهيزی

چرا ملامت رند شرابخواره کنم؟

به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی

ز سنبل و سمنش ساز طوق و ياره کنم

ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ

به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Senaste avsnitt

Podcastbild

00:00 -00:00
00:00 -00:00