رواق / Ravaq

خیال روی تو بر کارگاه دیده کشیدم ۳۲۲

70 min • 30 juni 2025

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۳۲۲

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن* ۴بار


خيال (روی) نقـ/ش تو در (بر) کا/رگاه ديـ/ده کشيدم

به صورت تو نگاری نه ديدم و نه شنيدم


اگر چه در طلبت هم‌عنان باد شمالم

به گرد سرو خرامان قامتت نرسيدم


(هوای خواجگی‌م بود بندگی تو جستم

امید سلطنتم بود خدمت تو گزیدم)


اميد در شب زلفت به روز عمر نبستم

طمع به دور دهانت ز کام دل ببريدم


به (ز) شوق چشمه‌ی نوشت چه قطره‌ها که فشاندم

ز لعل باده‌فروشت چه عشوه‌ها که خريدم


ز غمزه بر دل (تنگم) ريشم چه تيرها که گشادی

ز غصه بر سر کويت چه بارها که کشيدم


ز کوی يار بيار ای نسيم صبح غباری

که بوی خون دل ريش از آن (دیار) تراب شنيدم


گناه چشم سياه تو بود و (بردن دلها) گردن دلخواه

که من چو آهوی وحشی ز آدمی برميدم


چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسيمی

که پرده بر دل خونين به بوی او بدريدم


به خاک پای تو سوگند و* نور ديده‌ی حافظ

که بی رخ تو فروغ از چراغ ديده نديدم



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Senaste avsnitt

Podcastbild

00:00 -00:00
00:00 -00:00