غزل نمره ۳۵۳
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان
من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و ديگر نمیکنم
باغ بهشت و سايه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
تلقين و درس اهل نظر يک اشارت است
گفتم کنايتی و مکرر نمیکنم
هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا
تا در ميان ميکده سر برنمیکنم
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نيست برادر نمیکنم
اين تقویام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم
پیر مغان حکایت معقول میکند
معذورم ار حدیث تو باور نمیکنم
حافظ جناب پير مغان جای دولت است
من ترک خاکبوسی اين در نمیکنم
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.