هزارداستانHazardastan

569 رستاخیز1/7✍️لئو تولستوی

259 min • 28 juli 2021

رستاخیز-  اثر جاودانه تولستوی


«رستاخیز» سومین رمان بزرگ لئو تولستوی است که در سال 1899 منتشر شد. و به نوعی حاصل دوران پختگی و تحولات عمیق فکری او به شمار می‌رود. تولستوی در این اثر سترگ با ارائه‌ی تصویر سیاه و هولناک از نابرابری و فساد سیاسی دوران تزار، جامعه‌ی روسیه را به نقد کشیده و آن را به بازگشت به آموزه‌های مسیحیت دعوت می‌کند. منتقدین ، آثار تولستوی را جاده صاف‌کن انقلاب 1905 و متعاقب آن، انقلاب بزرگ اکتبر می‌دانند. داستان رستاخیز با نمایی از فضای طبقاتی و ترسیم دادگاه‌های آشفته‌ی روسیه آغاز می‌شود… «نخلیدیف»، اشراف‌زاده‌ای خوشگذران  که در جایگاه هیئت منصفه قرار گرفته در مواجهه با ماسلووا، زنی متهم به قتل، به یاد ‌می‌آورد که در دوران نوجوانی، برای ارضای هوای نفس خود، چگونه ماسلوورا ندیمه‌ی روستایی خود را در مسیر تباهی و گناه قرار داده‌است. لحظه‌ای تاثیرگذار در وجدان او که باعث تغییراتی عمیق در روح عدالت‌خواه او می‌شود. دلیل مانایی و شکوه این کتاب، تفصیل سرگذشتی است که تولستوی با بازدید از زندان‌ها و سفر به مناطق دوردست سیبری، تاریخ این سرزمین را در قالب یک داستان به رشته‌ی تحریر در آورده است.

ماسلوا دختري است روستايي كه پدري ولگرد و آواره داشته. اين دختر از كودكي نزد دو خانم بيوه به خدمتكاري در خانه آنها گماشته مي‌شود و آنها به او لقب دختر نجات يافته مي‌دهند.

در ۱۸ سالگي اين دختر جوان، در خانه آن دو بيوه ثروتمند با پرنسي به نام نخلودف آشنا و توسط او فريفته مي‌شود و نخلودف ديدگاه اقتصادي خاصي دارد و بيش‌تر مايل به تقسيم اراضي و مالكيت اشتراكي است و از لحاظ عاطفي به عدالت و برابري اعتقاد فراواني دارد.

ماسلوا در خانه ارباب خود گرفتار توطئه‌اي مرگبار مي‌شود و اربابش با دسيسه‌اي از سوي افرادي مرتبط با آن خانه، به قتل مي‌رسد. مأموران به ماسلوا ظنين شده و او را دستگير مي‌كنند. هنگامي كه نخلودف از جريان آگاه مي‌شود و ماسلوا را بازمي‌شناسد، به ملاقات او مي‌آيد و شرمنده و خجالت‌زده از رفتار سابق خود، تصميم مي‌گيرد با قبول وكالت ماسلوا و سرپرستي و احتمالاً ازدواج با وي، رنج‌هايش را كاهش دهد و اسباب آزادي او را فراهم كند...

به گمان تولستوي ، يكي از موجبات پريشاني و نيستي افراد بشر، زندگاني شهري و تمدن كنوني است، چنانكه ژان‌ژاك‌ روسو فيلسوف مشهور فرانسوي معاصر وي نيز زندگي بي‌آلايش روستايي را بر زندگي تشريفاتي و پر زحمت شهري ترجيح مي‌داد و دامان طبيعت و زمين را براي رفع تمام نيازهاي زندگاني انسان و كسب خوشبختي او كافي مي‌دانست.

هرچند تولستوي يك راسيوناليسم(عقل‌گراي افراطي)، به شمار مي‌رود، اما در زماني كه رمان‌هاي بزرگش را مي‌نوشت، اين راسيوناليسم دوران كسوف را مي‌گذراند. نظريات او در كليت خود، به لحاظ تاثيري كه در آن از مسيحيت گرفته چندان بديع نيست، اما روح اخلاقي و عرفاني و معنوي حاكم بر آن موضوع جالب توجهي است، به ويژه آنكه در عصر وي گرايش به ماديت و ماترياليسم روسي پيش از انقلاب بيش‌تر بوده و تعاليم و عقايد وي كه بعضاً با ديدگاه‌هاي راسيوناليستي او در ديگر آثارش نيز متباين بود، گامي به پيش به شمار مي‌رفت.

راهي براي دست‌يابي به آرامش درون. نقد حاضر تنها از اين بعد يعني ديدگاه معنوي اين نويسنده بزرگ به بررسي اجمالي يكي از آثار متوسط، اما قابل توجه وي مي‌پردازد.

--- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Senaste avsnitt

Podcastbild

00:00 -00:00
00:00 -00:00