همیشه شوهر- اثر داستایوسکی - بخش اول - راوی آرمان سلطان زاده
همیشه شوهر نام کتابی ادبی است که توسط داستایوسکی، نویسندهٔ اهل روسیه نوشته شدهاست از رمان همیشه شوهر دو ترجمه به فارسی وجود دارد؛ ترجمه علی اصغر خبرزاده از زبان فرانسوی توسط انتشارات نگاه و ترجمه سعیده رامز از زبان روسی توسط نشر افکاربه چاپ رسیدهاست.. داستان این رمان دربارهٔ مردی است که همیشه شوهر است و به نظر نمیآید شخصیت اصلی داستان باشد. به جای این مرد، شخصیت اصلی قصه، مردی به نام ولچانینف است که شخصی مجرد، ثروتمند، کمی عیاش و البته مبادی آداب به چشم میآید. اوضاع و شرایط زندگی داستایوسکی هنگامی که این رمان را مینوشته، آشفته و درهم بوده و این وضعیت در زندگی شخصیت اصلی رمان نیز دیده میشود. وقتی همه چیز از درون و بیرون بهم گره خورده و گیجی بسیاری به بار آورده، شخص دچار مالیخولیا میشود و به طرز غریبی خاطراتی از گذشته را به یاد میآورد که بهطور شگفتانگیزی موجب شرمش میشود. به این ترتیب، شخصیت اصلی این رمان دچار از خود بیزاری میشود. در گیر و دار این از خود بیزاری است که یکی از رفقایش پس از ۹ سال با وضعی آشفته به دیدنش میآید و ماجراهای تازه ای آغاز میشود موضوع رمان «همیشه شوهر» از این قرار است: پاول واولوویچ مردی است که ظاهرا زندگی خوب و همسر فرمانبرداری دارد. پاول این زن یعنی ناتالیا را حسابی دوست دارد و در زمره زن ذلیلان عالم است اما رفتار ناتالیا، پاول، دیگران و حتی خودش را متقاعد می کند که زنی مطیع و آرام است اما بعد از مرگ ناتالیا، شوهر با یادداشت هایی مواجه می شود که تمام محاسبات و تفکرات او را به هم می ریزد و می بیند که ای دل غافل! مسألهاى که در این کتاب طرح شده است، واقعیت دارد و در اطراف ما زیاد وقوع مىیابد و در ادبیات کنونى منعکس مىشود، براى زن و شوهر و «مثلث»هاى آینده از لحاظ نتیجهاى که در بردارد بىاندازه پرمعنى و سنگین است. بعد از چند ده سال دیگر، شاید از مفهوم قدیمى عشق (دوطرفه) و خیانت (سهطرفه) هیچ اثرى باقى نماند. داستایوسکى این دگرگونىها را از پیش حدس زده بود. پیچیدگى روابط بین آدمیان، داستایفسکى را به شوق و شور مىآورد و او پیشبینى مىکرده است که قرن بیستم انسان را در برابر مشکلات اصیل و اساسى قرار مىدهد که شاید حتى به قیمت زندگىاش لازم باشد به آنها جواب بدهد، این است آنچه که این اثر را اینقدر به ما نزدیک مىسازد. داستایوسکى براى ما مىنوشت نه براى پدربزرگهاى ما؛ براى عصر ما، آنطور که آنرا عمل مىکنیم، مىنوشت نه براى عصر مایکوفها و تولستوىها. او براى عصر اولین چراغهاى برق و دورهى مشکلات دنیایى و تظاهرات عالمگیر آن مىنوشت. «همیشه شوهر» در پائیز سال 1869 یعنى چند ماه بعد از «ابله» و درست قبل از «آزردگان» نوشته شده است. بین این دو اثر بزرگ، گرچه ارزش نخستین این دو اثر در زمان خود داستایوسکى معلوم نشد، داستان «همیشه شوهر» اهمیت درجهى دوم را دارد. در آن اوقات داستایوسکى دورهى خلاقیت تند و شدید خویش را آغاز کرده بود؛ و در اندیشهى خود در کار پرداختن داستان بزرگ «کارامازوفها» بود. گرچه طرح این کتاب بزرگ بایستى مدتى بهخاطر «همیشه شوهر» و مدتى بهخاطر «آزردگان» به کنارى گذاشته شود، اما طرح ذهنى آن اندکاندک توسعه مىیافت و نضج مىگرفت و استخوانبندى آن تغییر و تبدیلهاى عمیقى مىیافت. این رمان در حزنانگیزترین دوران زندگى داستایوسکى نوشته شد. بیمارى او (صرع) هر روز شدیدتر مىشد؛ کاملا بىپول بود و تا گلو در قرض فرورفته بود. میل شدید به قمار بر او حکمفرمائى مىکرد. گاهى در سوئیس، گاهى در ساکس و گاهى در ایتالیا زندگى مىکرد و بهقدرى از طلبکاران مىترسید که جرأت نداشت به روسیه برگردد. مرگ اولین فرزند و اینکه زنش حامله بود، او را در نومیدى بىاندازهاى فرو برده برد. …
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.