همراه شو
بنیوش
بنوش
بنوشان
شب هفتصد و سیویکم ۷۳۱
حکایت اردشیر و حیاتالنفوس
ببین کیست که در نزد تو حاضر آمده. این حیاتالنفوس دختر ملک زمان است. رتبت او را بشناس و به احترام او برپای خیز. ملکزاده در حال برپایخاست. چشم ایشان به یکدیگر افتاده، هر دو عنان اختیار از دست بدادند و دستها گشوده با یکدیگر همآغوش شدند و از غایت شوق هر دو بیخود افتادند و دیرگاهی بیخود بودند.
صحبت از این شریفتر
صورت از این لطیفتر
دامن از این نظیفتر
وصف تو چون کند کسی
سعدی
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو!
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش!
هزار و یک شب
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
بشنوید
🌀
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
🌀🌀🌀
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.