همراهشو
بنیوش
بنوش
بنوشان
شب هفتصد و هشتم ۷۰۸
حکایت احمد دنف و حسن شومان با دلیلهی محتاله و دخترش
حکایت دلیله محتاله و علی زیبق
کاروانسرایی سه در ساخته بود و چهل تن غلامان و چهل تن سگ ِ شیرگیر به پاسبانی آنجا گماشته بودند...
با علی زیبق حیلتها میباختند و دامها به وی میگستردند و چنان میپنداشتند که علی در دام خواهد افتاد ولی علی از آن دام میگریخت چنانچه زیبق همیگریزد و بدینسبب او را زیبق (سیماب، جیوه) لقب کردند.
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش
هزار و یک شب
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
در یوتیوب بشنوید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.