همراه شو
بنیوش
بنوش
بنوشان
حکایت بدر باسم و جوهره
ناگاه هزار تن خادمان با شمشیرهای کشیده که جامههای فاخر در بر و مِنطقه مرصع به درّ و گوهر در کمر داشتند، سواره برسیدند و بگذشتند.
پس از ایشان هزار کنیزک ماهروی که جامههای دیبای مرصع به گونهگونه گوهرها در بر داشتند و همگی را نیزه اندرکف بود، سواره برسیدند و در میان ایشان دخترکی بود که به زین مرصع برنشسته و او را جبین به زهره و مشتری همیمانست.
تصویر را تصور کن!
بینخطهای هر خبر و هر داستان را ببین و تصور کن و بشنو!
به روالهای ناروایی که هنوز از پسِ قرنها برقرار مانده بیندیش!
هزار و یک شب
ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی
قصّهگو #شهرزادفتوحی
تنظیم #مجتبی_میرسمیعی
باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود
باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد
در دریاهای توفانی این جهان
هنر و زندگی شهرزاد
بشنوید
https://www.youtube.com/playlist?list=PLPpgSsdZeHm0DKO5jWxbXXmC-FelHleB0
#هزارویکشب #هزار_و_یک_شب
Shahrzad Art&Life
مشتاق پیشنهاد و نقد و نظر شما هستم:
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.