Sveriges mest populära poddar

کتاب گفت …

بیگانه اثر آلبر کامو

224 min • 7 juni 2021

بیگانه اثر آلبر کامو ترجمه جلال آل احمد به همراه شرح بیگانه

«امروز، مادرم مرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم. تلگرافی به این مضمون از نوانخانه دریافت داشته‌ام:«مادر، درگذشت. تدفین فردا. تقدیم احترامات.» از این تلگراف، چیزی نفهمیدم شاید این واقعه دیروز اتفاق افتاده است.»

همین دو خط کافیست تا قلم گیرای آلبرکامو شما را مسحور کند. این سحر در نوشتار تا آخر رمان بیگانه با شما همراه خواهد بود

بیگانه؛ کتابی آشنا با جامعه یا بیگانه؟

کتاب بیگانه از زبان مرسو، شخصیت اصلی، روایت می‌شود. مرسو علاوه بر این‌که در دهکده و میان مردمش غریبه است، شخصیتش برای خوانندگان هم ناشناخته است. او به طور کلی رویکردی درست و حقیقی به زندگی دارد، که مردم این ویژگی را «بی تفاوتی» می‌نامند.

داستان در دو قسمت روایت می‌شود و راوی هر دو قسمت مرسو، شخصیت اصلی داستان است. بخش اول زمانی است که او در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند اما هیچ احساس تأثری از خود نشان نمی‌دهد که این رفتارش برای بقیه بسیار عجیب است. قسمت دوم این رمان ماجرای ازدواج او با مری و حکم اعدام با اتهام به قتل یک مرد عرب است.

کامو در این کتاب تناقضی را برای خواننده ترسیم می‌کند که اگر در آن عمیق شویم متوجه می‌شویم که مرسو بی تفاوت نیست، بلکه تنها هدفش در زندگی این است که با حقایق روبه‌رو شود. او به شدت منطقی است و این منطق راه را برایش هموارتر کرده ‌است. آلبر کامو درباره شخصیت مرسو می‌گوید: «مرسو نمی‌خواهد زندگی را ساده کند. بلکه او فقط هرچه هست، همان را می‌گوید. در نتیجه‌ی این کارش جامعه برای پیشرفتش به سرعت احساس تهدید می‌کند و او را از خود می‌راند.»

نکته جالب درباره‌ی شخصیت مرسو این است که در طول داستان به نظر می‌آید شخصیت مرسو ثابت می‌ماند، یعنی او همان آدم بی‌تفاوتی است که از ابتدای داستان بوده است. اما وقتی در داستان پیش می‌رویم متوجه رشد شخصیت مرسو می‌شویم. در ابتدای داستان، جامعه مرسو را طرد کرده‌ است و او قادر به درک احساسات مردم نیست. اما در میانه‌ی داستان این رفتارش تغییر می‌کند.

آلبرکامو به وسیله‌ی شخصیت مرسو، یکی از مهم‌ترین مسائل بشری را مطرح می‌کند، اهمیت «انتخاب» در زندگی که از مباحث اصلی اگزیستانسیالیسم و آبسوردیسم است. موضوعاتی که در آثار کامو برجسته و مورد توجه‌اند.

اگزیستانسیالیسم در برابر آبسوردیسم

اگزیستانسیالیسم فلسفه‌ای است که در اواخر قرن نوزدهم مطرح شد. فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم بر این باورند که هیچ معنای بهتر یا والاتری در دنیا وجود ندارد و جهان از هیچ نظم مشخص و منطقی‌ای پیروی نمی‌کند. خود آلبر کامو برداشت اگزیستانسیالیستی از کتاب بیگانه را قبول ندارد و معتقد است که بیگانه در واقع آبسورد است. فلسفه‌ی آبسورد (absurd) می‌گوید تلاش انسان برای پیدا کردن معنی در جهان بیهوده خواهد بود زیرا دنیا معنی یگانه‌ای ندارد. اگرچه این دو مکتب فکری به هم شبیه هستند اما آبسوردیسم معتقد است که هرگونه تلاش برای پیدا کردن معنا هم کاری عبث و بیهوده است.

بیگانه در نگاه ژان پل سارتر

کتاب بیگانه شهرت واقعی‌اش را زمانی یافت که نویسنده بزرگ فرانسوی، ژان پل سارتر مقاله‌ای به نام «شرح بیگانه» نوشت. سارتر در مقاله‌اش می‌گوید: «بیگانه اثری کلاسیک است. بیگانه اثری است که در موضوع بیهودگی و پوچی و نیز بر ضد آن ساخته شده است.» سارتر در ابتدا کمی از کامو می‌گوید و کتاب‌های دیگر کامو مانند طاعون و افسانه سیزیف را بررسی می‌کند. سارتر می‌گوید: «این مقولات شایسته او نیست و مسئله، یک نوع انسان خیلی ساده است که نویسنده نام «پوچ» یا «بیهوده» را به آن می‌دهد. ولی این کلمه، زیر قلم آقای کامو دو معنای کاملا مختلف به خود می‌گیرد: «پوچ یک‌بار حالت عمل و شعور واضح است. که عده‌ای از اشخاص این حالت را می‌گیرند، و بار دیگر پوچ همان انسان است که با یک پوچی و نامعقولی اساسی و بی هیچ عجز و فتوری نتایجی را که می‌خواهد، به خود تحمیل می‌کند. پس به هر جهت باید دید پوچ به عنوان حالت و فعل و عمل، یا به عنوان قضیه‌ی اصلی است؟»

سارتر معتقد است که کامو در بیگانه به خوانندگانش می‌گوید: «دروغ گفتن آن نیست که حقیقت را نگوییم، بلکه به زبان آوردن چیزی بیشتر از آن است که واقعا احساس می‌کنید.»

Kategorier
Förekommer på
Podcastbild

00:00 -00:00
00:00 -00:00